gatre*barana

 
registro: 20/10/2011
بی همگان به سر شود ، بی تو به سر نمی شود ** داغ تو دارد این دلم ، جای دگر نمی شود
Pontos167mais
Próximo nível: 
Pontos necessários: 33
Último jogo

حدیث دل


 

 

حدیث دل

 

 

چنان از عشق نالانم ، که از نامش گریزانم

 

چو لرزانم ، هراسانم ، ز آن افتان و خیزانم

 

*

 

جوانی خاطراتی شد ، غروری در غباری شد

 

بهاری رفت و من اکنون چنین در برگ ریزانم

 

*

 

دلم پر خون ز این دوران ، شدم مجنون در این زندان

 

چه میسوزم ، چه میسازم ، به هر صورت فروزانم

 

*

 

ز تاوانم ، توانم رفت و درماندم   به   درمانم

 

که من در آب و آتش ، اشگِ شمعم آهِ سوزانم

 

*

 

چه شبها گفته ام در دل ، خدایا با تو این مشکل

 

پشیمانم ، پریشانم ، مرنجانم ، مسوزانم

 

*

 

بخوان از غصه فریادم ، که من در قصه فرهادم

 

دگر از شور و از شوقش ، ز شیرین هم گریزانم

 

*

 

ز آن مستی بگو زرّین ، چرا هستی چنین غمگین ؟

 

بوَد اصلم ز این نسلم ، که من از عشقبازانم .

 

 

 

( آرش زرین )